توسط خديجه نورعلي in عكس
??
آمدم دستم بگیری یا رحیم
ازگناهم بگذری ربّ الکریم
روح خود را با گنه آلوده ام
غافل از روزقیامت بوده ام
میهمانت گشته ام پاکم کنی
لایق معراج افلاکم کنی
گرچه وحشت بیقرارم میکند
بخششت امیدوارم میکند
✨_______________________✨
?اَلَّلهُمـ ّعجِّللِوَلیِڪَالفَرَج?
شبی زنی در فرودگاه در انتظار پرواز هواپیما بود. در فروشگاه فرودگاه، کتابی نظرش را جلب کرد،آن را به همراه یک بسته بیسکوییت خرید و جایی برای نشستن پیدا کرد. مجذوب کتاب شده بود که ناگهان متوجه مردی شد، که به او نزدیک شده و در کنارش نشست. سپس یک یا دو بیسکوییت از بسته ای که آن وسط بود برداشت، زن سعی کرد از این جسارت بزرگ او چشم پوشی کند و به خواندن ادامه داد