عالمى در جمعى گفته بود: من از خدا داراترم همه او را سرزنش كرده، طردش نمودند، اما او محكم ايستاده بود و همين ادعا
راتكرار مى كرد و بالاخره از او توضيح خواستند، گفت : خدا مرا دارد و من خدا را. آيا من دارتر از خدا نيستم خوب اين يك
شيرين كارى و يك شيرين زبانى لطيف است كه شايد ظاهرش ، موهم باشد نه آقا، عرفان بالله جان دين ، سر دين است ،
گويند عالمى گربه اى داشت ، در اثر تكرار عبادت و نماز، هر موقع كه او به نماز مى ايستاد، گربه هم ركوع و سجود مى كرد،
بعدگفتند كرامت اين عابد همين است !توجه به اصل قضيه نكردند .بايد دقت كرد، بايد تعليم ديد و درس خواند. بايد پيش
استادرفت . چه شده است كه ما در هر فن و حرفه اى ، پيش استاد مى رويم ، اما در معارف دين حاضر نيستيم پيش استاد
هرفن و هر معرفت برويم و حقيقت را دريابيم. باسوادها و درس خوانده ها، هيچ كدام مخالف عرفان اسلامى نيستند، از
امام خمينى بگير تا ملاصدراها و بوعلی ها و …
(از نصایح علامه حسن زاده آملی)
منبع : پورتال انهار